بعد از عملیات و عادی شدن نسبی اوضاع، نوبت عقب آوردن شهدا بود که گاه به
قیمت شهادت همرزم دیگری تمام می شد. وقت زیادی صرف می شد تا به بهانه
خشنودی خانواده شهید و پاس داشتن حق دوستی، پیکر شهید را از معرکه نبرد
خارج کنند. ولی بعضی وقتها زمانی که در جستجوی اسم و آدرس، جیبهایشان را
زیرورو می کردند این عبارت را می دیدند،" دوست داشتم چون مادرم فاطمه(س)
گمنام بمیرم و گمنام باشم. پس کسی که مرا می یابی، در همین محل به خاکم
بسپار ".
برخی مواقع نیز امکان عقب آوردن و انتقال پیکر شهدا نبود؛ وقتی همرزمان بر
بالین او حاضر می شدند با باز کردن دکمه های پیراهن و برداشتن فانوسقه یا
نارنجک، او را از احتمال انفجارات بعدی مصون می ساختند ولی در همین حین
چشمشان به یادداشت تبریکی به این مضمون به همراه شکلات می خورد:سلام
علیکم، خواستم شیرینی شهادتم را خودم به همه داده باشم و شما نیز در این
حلاوت با من شریک باشید.